یکی از علوم نوین که زمان زیادی از بهوجود آمدن آن نمیگذرد، علم تفسیر و تأویل یا هرمونتیک است. تاریخچه این علم به گذشتههای دور بازمیگردد که از طریق هرمونتیک، آثار دینی را تفسیر و تأویل میکردند تا به هدف اصلی متن دست یابند. البته زمان زیادی نیست که هرمونتیک به عنوان یک علم درآمده و اصول و مبانی آن نگاشته شده است.
واژه هرمونتیک از یونان باستان به طور پراکنده تداول و رواج داشته است. تقریباً در نیمه دوم قرن بیستم، تعدادی از متفکرین و نظریهپردازان حوزه ادبیات، تحت تأثیر دستاوردهای پربار هرمونتیک فلسفی، ضرورت تکوین "هرمونتیک ادبی" و یا "رویکرد هرمونتیکی به متون ادبی" را طرح کرده و با نگرشها، انتظارات و پیشنهادهای گوناگون پا به عرصه این میدان نهادهاند. بعضی از ایشان، چون پترسوندی، نوع خاصی از هرمونتیک را مدّنظر دارند که توان آن را داشته باشته باشد، نخست به بازخوانی و ساماندهی پیشینۀ تاریخی نظریههای تأویل ادبی بپردازد و سپس در هماهنگی با مدرنترین روشهای نقد ادبی و زبانشناختی، جوابگوی پرسشهای بنیادینی باشد که ذهن منتقدان ادبی از دیرباز به آنها مشغول بوده است.