جستجو
20,000 تومان
اشترک گذاری

بابا اجازه نمی‌داد و مامان حتماً داد می‌زد. اما دلم می‌خواست. دلم می‌خواست سوارش بشوم. نگاهی به حمید کردم. سرخوش و خوشحال بود. بابا در حال خوردن و مامان لقمه‌ی بعدی حمید را درست می‌کرد. شجاعتی پیدا کردم که نگو! همه‌اش را خرج کردم...!

بابا اجازه نمی‌داد و مامان حتماً داد می‌زد. اما دلم می‌خواست. دلم می‌خواست سوارش بشوم. نگاهی به حمید کردم. سرخوش و خوشحال بود. بابا در حال خوردن و مامان لقمه‌ی بعدی حمید را درست می‌کرد. شجاعتی پیدا کردم که نگو! همه‌اش را خرج کردم...!

فیلترها
Sort
display